به گزارش علمی نیوز و به نقل از Psychology Today، در حالی که امروز در سرفصل اخبار قرار گرفته است، و هوش مصنوعی - نظریه و توسعه سیستمهای رایانهای که قادر به انجام وظایفی هستند که معمولاً به هوش انسانی نیاز دارند - ریشههای عمیقی در تاریخ آینده دارد. در واقع، توانایی ماشینها برای تقلید و احتمالاً پیشی گرفتن از تواناییهای انسان، مدتهاست که به عنوان یک نکته مهم در آیندهنگاری عمل کرده است. و درست مانند پیشبینیهای امروزی در مورد اینکه هوش مصنوعی ما را به کجا میبرد، سناریوهای آرمانشهری و دیستوپیایی جزء اصلی این سناریوها بودهاند.
اساس روانشناختی تفکر به طور کلی در مورد آینده، یعنی چیزی که هنوز وجود ندارد، چیست؟ برای دیوید رمنیک، همانطور که در سال 1997 توضیح داد، آینده متشکل از «داستانهایی است که ما میگوییم تا خودمان را شگفتزده کنیم، به ناامیدان امید بدهیم، افراد راضی را به لرزه درآوریم»، به این معنی که اندیشیدن به فردا واقعاً نیازهای امروز را برآورده میکند. رمنیک ادامه داد که آینده در واقع «همیشه مربوط به حال است»، یک کاتارسیس برای «آنچه ما را گیج می کند، از آنچه می خواهیم، از آنچه می ترسیم ». دیوید ا. ویلسون در سال 2000 خود در تاریخ آینده گفت: «پیشگوییها و پیشبینیها به ما چیزی در مورد آنچه اتفاق میافتد به ما نمیگویند یا چیزی نمیگویند. افرادی که به آینده خود نگاه می کنند و تصور می کنند که چگونه خواهد بود."
بسیاری از این روانشناسی در احساسات دوسوگرایانه ما نسبت به آنچه که هوش مصنوعی نامیده می شود، نهفته است. سفر هوش مصنوعی مطمئناً سفر جالبی بوده است، از دهه 1920 شروع شد، زمانی که ربات ها به عنوان نمادی از آینده در همه جا ظاهر شدند و به عنوان بیان قطعی آن دوره از گرده افشانی متقابل بین انسان و ماشین عمل کردند. رابطه پرتنش ما با خودکارها حتی قبل از اینکه کارل کوپک، نمایشنامه نویس چک برای اولین بار در سال 1921 کلمه "ربات" را ابداع کرد، قابل تشخیص بود، با این حال، این سوال دائمی را ایجاد می کند که آیا این ماشین های انسانی برده ما هستند یا اربابان ما.
یک نسل بعد، برخی از بهترین ذهنهای آن روز به فکر اتوماسیون در حال پیشرفت بودند. مارشال مک لوهان، که مسلماً رهبر پیشرو پس از جنگ جهانی دوم در مورد پویایی بین نوع بشر و ماشین به میان آمد، پیشنهاد کرد که در یک دنیای خودکار، مردم در آینده اوقات فراغت فراوانی خواهند داشت، به طوری که این امر چالشی برای روزهای ما را پر بار کنید
در همین حال، باکمینستر فولر معتقد بود که اتوماسیون بیشتر، بهویژه با استفاده از رایانههای جدید در اندازه ماشینهای فروش امکانپذیر شده است، چیزی کمتر از یک نقطه عطف کلیدی در تاریخ بشریت نیست. او فکر کرد: «این که ماشین به عنوان یک متخصص جایگزین انسان شود، چه در کار صنایع دستی، عضلانی یا مغزی، یک رویداد دورانی است، چیزی که مسیر گونه ما را تغییر می دهد.
این اعتقاد که ادغام نوع بشر و ماشینها ما را به آیندهای نامطمئن میبرد، در قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت . در دهه 1980، با یک قرن و هزاره جدید، رابطه عشق و نفرت ما با فناوری پیچیدهتر شد زیرا مفهوم اصلی هوش مصنوعی تحقق یافت.
انقلاب کامپیوتری آن دهه بود که این حس را تشویق کرد که هوش مصنوعی چیزی کاملاً جدید و ناشناخته را نشان می دهد. ژن بیلینسکی در سال 1988 مشاهده کرد: «بر خلاف دهههای قبلی اختراع، انسان در سپیدهدم عصر بینش ایستاده است. او پیشبینی کرد که عصر بینش، بستر مناسبی برای همه چیز از رایانههای با هوش مصنوعی گرفته تا ماشینهای تشخیصی است، مانند دکتر مککوی در پیشتازان فضا ، که نشاندهنده یک جهش کوانتومی در علم و فناوری به دلیل تکامل قابلیتهای «هوشمند» است.
با نزدیکتر شدن به قرن و هزاره جدید و گذشتن از آن، رویاپردازان به فواید و خطرات بالقوه هوش مصنوعی در حال ظهور اشاره کردند. به عنوان مثال ، استیون لوی، نویسنده کتاب زندگی مصنوعی در سال 1992 ، ادعا کرد که در قرن آینده، "همانطور که اکنون با حیوانات اهلی ارتباط داریم، با ماشین های خود ارتباط برقرار خواهیم کرد." او یک ربات متحرک و خودتکثیر کننده را متصور شد که می تواند منابع انرژی خود را بیابد - یک دیدگاه نسبتاً منطقی از ادغام نوع بشر و ماشین.
با این حال، اندکی پس از آن، Ray Kurzweil مبتکر هشدار داد که ما در آستانه دورانی به قدری رادیکال هستیم که واقعاً نمیتوانیم پیامدهای آن را درک کنیم. از دهه 1960، کورزویل در حال عبور از مرزهای جدید هوش مصنوعی بود و چیزهایی مانند اسکنر تخت، پیانو برقی و نرم افزار تشخیص گفتار با واژگان بزرگ را اختراع کرد.
کرزویل در کتاب پرفروش خود در سال 2005 به نام «تفرد نزدیک است » مفهوم خود را از «قانون بازگشت تسریعکننده» ارائه کرد که در آن استدلال کرد که تأثیرات اجتماعی فناوری با سرعتی تصاعدی در حال گسترش است. او پیشبینی کرد که تا سال 2027، رایانهها از انسانها باهوشتر خواهند بود، و در 20 یا چند سال دیگر، به نقطه «تکینگی» میرسد، زمانی بحرانی، زیرا مردم نمیتوانند فناوری را همانطور که خواهد بود درک کنند. بسیار باهوش تر از ما
همانطور که هوش مصنوعی به حرکت از نظریه به واقعیت ادامه می دهد، تاریخ به ما می گوید که هم ایمان و هم ترس ما از انسانی شدن ماشین ها (و ماشینی شدن انسان ها) احتمالاً تشدید می شود.