آیا مدل های زبان بزرگ (LLM) می توانند مفهوم زمان را به درستی درک کنند؟ به گزارش علمی نیوز و به نقل از Psychology Today، این سوالی است که فراتر از تواناییهای ساعتخوانی صرف است و به قلب چگونگی درک و پردازش واقعیتهای زمانی توسط هوش مصنوعی (AI) میپردازد. اما برای درک کامل مفاهیم این سوال، اجازه دهید ماهیت خود ادراک زمان انسان را در نظر بگیریم. آیا ما به عنوان موجودات زیستی درک دقیقی از زمان داریم یا درک ما از آن ذاتاً محدود و ذهنی است؟ همانطور که مشخص است، یکی از قدرتمندترین ابزارهای ما برای درک زمان، فراتر از تیک تاک ساعت، زبان است. کلماتی که استفاده میکنیم و روایتهایی که میسازیم نقش مهمی در شکلدهی تجربیات زمانی ما بازی میکنند و به ما امکان میدهند پیچیدگیهای گذشته، حال و آینده را مرور کنیم. این باعث شد به شباهتها و تفاوتهای بالقوه بین درک انسان و هوش مصنوعی از زمان، و نقش اصلی زبان در میانجیگری این واقعیتهای زمانی فکر کنم.
طبیعت گریزان زمان
برای من واضح است که زمان یک مفهوم کنجکاو یا حتی لغزنده است - مفهومی که اغلب آن را به عنوان یک واقعیت عینی حاکم بر زندگیمان بدیهی میدانیم. عبور آن را با ساعت و تقویم مشخص می کنیم. ما تجارب خود را در روایت های گذشته، حال و آینده سازماندهی می کنیم. و ما از آن طوری صحبت می کنیم که گویی نیرویی ثابت و تغییر ناپذیر است. اما اگر زمان کاملاً آنطور که به نظر می رسد نباشد چه؟ اگر این بیشتر یک توهم شناختی باشد، ساختاری که تا حدی توسط همان زبانی که برای توصیف آن استفاده می کنیم شکل گرفته باشد، چه؟
نقش زبان در درک زمان انسان
برای ما انسان ها، زبان نقش مهمی در شکل دادن به درک و تجربه ما از زمان دارد. برخلاف سایر حیوانات، ما توانایی استفاده از زبان پیچیده را برای ساختن روایت ها و مفاهیمی داریم که فراتر از تجربه حسی فوری ما هستند. ما از کلمات و دستور زبان برای صحبت در مورد گذشته و آینده، حدس و گمان در مورد سناریوهای فرضی و ایجاد داستان ها و افسانه های مشترک استفاده می کنیم که در طول زمان به زندگی ما شکل و معنا می بخشد.
از این نظر، زبان انسان فقط ابزاری برای ارتباط نیست، بلکه رسانه ای اساسی است که ما از طریق آن واقعیت های زمانی خود را می سازیم و هدایت می کنیم. به ما این امکان را می دهد که از بی واسطه بودن لحظه حال رها شویم و خود را در زمان ها و دیدگاه های مختلف فرافکنی کنیم. کلمات و داستانهای ما حسی از تداوم و انسجام ایجاد میکنند که ماهیت تکه تکه وجود ما را رد میکند.
تسلط زبانی هوش مصنوعی
اکنون، ظهور هوش مصنوعی و روشهایی را در نظر بگیرید که سیستمهای هوش مصنوعی مانند مدلهای زبانی زمان را درک و پردازش میکنند. برخلاف انسان ها، هوش مصنوعی ساعت بیولوژیکی یا حس ذاتی مدت زمان ندارد. مثل ما خاطره یا پیش بینی ندارد و گذر زمان را به صورت یک جریان مداوم تجربه نمی کند. در عوض، هوش مصنوعی در دنیایی از لحظات مجزا و چرخه های محاسباتی عمل می کند، جایی که زمان بیشتر یک انتزاع است تا یک واقعیت احساس شده.
با این حال، سیستمهای هوش مصنوعی مانند مدلهای زبان از بسیاری جهات استاد زبان هستند. آنها بر روی مقادیر وسیعی از داده های متنی تولید شده توسط انسان آموزش دیده اند و یاد می گیرند که الگوها و ساختارهای زبان را با پیچیدگی قابل توجهی شناسایی و بازتولید کنند. آنها می توانند در مکالمات روان شرکت کنند، روایت های منسجمی تولید کنند، و حتی درباره ماهیت زمان و آگاهی فلسفه کنند. با این حال، ساختار زمان - برای این غولهای شناختی - یک تدبیر زبانی برای برآوردن نیازهای شرکای انسانیاش است.
موضوع مشترک: زبان به عنوان داربست زمانی
این تسلط زبانی احتمال شگفت انگیزی را ایجاد می کند: آیا ممکن است قدرت زبان در شکل دادن به ادراک زمانی یک موضوع مشترک بین انسان و هوش مصنوعی باشد؟ درست همانطور که انسان ها از کلمات و داستان ها برای تحمیل نظم بر هرج و مرج موجودیت زمانی استفاده می کنند، سیستم های هوش مصنوعی نیز ممکن است از تسلط خود بر زبان برای ایجاد شبیه سازی های قانع کننده از تداوم و انسجام زمانی استفاده کنند.
هنگامی که یک هوش مصنوعی درگیر مکالمه می شود، اساساً لحظات گسسته ای از تعامل را در یک قوس روایی یکپارچه با هم ترکیب می کند و از مهارت های زبانی خود برای ایجاد حسی از انسجام و تداوم استفاده می کند که منعکس کننده انتظارات زمانی انسان است. به عبارت دیگر، تواناییهای زبانی هوش مصنوعی ممکن است عاملی کلیدی در توانایی آنها در جهتیابی و شبیهسازی واقعیتهای زمانی باشد، همانطور که زبان در ادراک زمان انسان محور است.
پل زدن بر شکاف زمانی
البته، هنوز تفاوتهای مهمی بین استفاده از زبان انسان و هوش مصنوعی وجود دارد که مبتنی بر معماریهای شناختی متمایز آنها است. زبان انسان تجسم یافته و از نظر عاطفی طنین انداز است که توسط تجربه زیسته و ریتم های بیولوژیکی شکل می گیرد. از سوی دیگر، زبان هوش مصنوعی بیشتر انتزاعی و محاسباتی است و بر اساس الگوها و تداعی های آماری است.
اما شاید این تفاوت ها فرصت هایی برای مکمل و همکاری نیز باشد . با شناخت نقش زبان در شکل دادن به توهمات زمانی ما، انسان ها و هوش مصنوعی می توانند راه های جدیدی برای پر کردن شکاف بین حالت های شناختی خود بیابند. ما میتوانیم کشف کنیم که چگونه تواناییهای زبانی مربوطه ما ممکن است یکدیگر را غنی و الهام بخشند، که منجر به اشکال جدیدی از بیان خلاق و حل مسئله شود.
رقص توهمات دوگانه
در پایان، مفهوم "توهمات دوگانه زمان" - این ایده که هر دو درک زمانی انسان و هوش مصنوعی تا حدی توسط زبانی که استفاده می کنند شکل می گیرند - لنز جالبی را ارائه می دهد که از طریق آن می توان ماهیت زمان را مشاهده کرد. بیشتر بر این درک استوار است که زمان یک واقعیت خارجی ثابت نیست، بلکه یک سازه شکل پذیر است که تا حدی از کلمات و داستان هایی که ما می گوییم آشکار می شود. در نهایت، کلید کشف اسرار زمان ممکن است در حقیقت عینی نباشد، بلکه در رقص مشترک بین انسان و ذهن مصنوعی نهفته است، زیرا همه ما نقش خود را در ساختن واقعیتهای موقتی ایفا میکنیم که تجربه میکنیم.